امروز برای ناهار مهمون داشتیم .بعد از جمع و جور کردنا خسته بودم و از بابام خواستم منو ببره کلاس نقاشی. رفتنی ما با سرعت کم داشتیم می رفتیم که از روبرومون یه ماشین با سرعت زیااااد اومد،زد آینه بغلِ ماشین رو پود و رفت که رفت.


من رفتم کلاس و چون هوا خیلی سرده و برف اومده و.بابام زنگ زد گفت میام دنبالت،برگشتنی نزدیکای خونمون بابام خواست بپیچه تو کوچه زمین لیزززز بود رفتیم تو تیر برق با ماشین ، لاستیک پنچر شد کاپوت هم رفته داخل و داغان شده.
الآن هم پنج دقیقه یک بار به بابام میگم اگه نمیومدی سراغ من اینطوری نمی شد میگه عیب نداره فدای سرت.
مامانمم میگه خوب شد من از صبح دارم صدقه میدم این وضعمونه اگه صدقه نمی دادم می خواست چی بشه؟!

+خلاصه شما موقع رانندگی حواستون جمع باشه.

+عکسم مدلِ امروزمه سرِکلاس!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها